آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

ترس...

از بچگی بهمون میگفتن از کسی نتـرس، فقـــط از خــــدا بتـرس

در حالــی که باید می گفتن از همـــه بترس، به جــــــز خــــدا ...!


https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-ash3/s480x480/576129_479885565372976_403699320_n.jpg

زندگی...

زنـدگـــــی زیـباست ........ امـّـا عـــادلانه نیسـت........!!!

https://fbcdn-sphotos-a.akamaihd.net/hphotos-ak-prn1/s480x480/549692_163403923794936_486452776_n.jpg

آتا جان...


http://www.blessedisthekingdom.com/wp-content/uploads/2011/06/father-and-son.gif
 
گئتمیسن سن قالمیشیق غمده آتا
قویموسان بیزلری ماتمده آتا
نه قدر یاخجیلیغیندان دئسم آزدی
یوخ سنه تای بوتون عالمده آتا
آتا جان آلدی الیمدن سنی ظالیم بو فلک
گؤز یاشیم سئل تک آخیر دوزموری هیجرانه اورک
بیلمه دیم قدرینی من دونیادا اولدوقجا سنین
ایندی حسرتله دوزم آیریلیقا منده گرک

آتام بیلدیر بوگون گوز یومدی...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بوسه...

سرم را نه ظلم

 

 می تواند خم کند


نه مرگ

 

نه ترس

 

سرم فقط برای بوسیدن دست های تو

  

خم می شود....

بخواب آروم تو آغوشم نکن هرگز فراموشم...

بخواب آروم تو آغوشم نکن هرگز فراموشم


بخواب آروم تو آغوشم نکن هرگز فراموشم

بخواب آروم کنار من تو پاییز و بهار من
لالالا لا تو مثل ماه، بخواب که شب شده کوتاه
لالالا لا گل گندم، نشی تو بی قراری گم

لالالا لا گل مریم، چشات رو هم می ره کم کم
لالالا لا گل یاسم، ازت می خونه احساسام
لالالا لا گل پونه، عزیزم رفته از خونه
لالالا لا گل زردم، ببین بی تو پر از دردم

بخواب آروم تو آغوشم نکن هرگز فراموشم
بخواب آروم کنار من تو پاییز و بهار من
لالالا لا تو مثل ماه، بخواب که شب شده کوتاه
لالالا لا گل گندم، نشی تو بی قراری گم

نامه چندم...

مینویسم...

 

باز مینویسم...

 

تا هستم تو را نفس میکشم و تو را می نویسم.

 

راستی اگر برای تو ننویسم ، کجا شانه های دلتنگی ام را بتکانم؟؟؟

 

کاش میدانستی برای تو نوشتن و پست نکردن چقدر اشک می برد...

 

این همیشه نبودنت و با من بودنت قصه قشنگی است حالا ببین کجای جنون

 

 رسیده ام کجای چشم های شرجی تو...

 

از این سطر تا آخر همین خیابان که به هیچ جا نمیرسد دست هایم را نقاشی

 

 می کنم . خدا را چه دیده ای شاید آخر این نامه تمام شدم.پس بگذار این نامه

 

 را که نمینویسم به نام تو کنم. بنام تو که تنها بازمانده ی ذهن منی.

 

همین فرداست که دختران خیابان هفتم نامه های مرا با یک ادوکلن شیک

 

 و یک امضای دوستت دارم به پسرک همسایه بدهند و این کلمات بچرخند

 

بی آنکه بدانند این نامه ای بوده از من برای تو...

 

کاش قصه نبودیم ...

 

کاش ...

 

کاش می دانستی ...

 

کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،

حرف هایم حرف است،

خنده هایم، خنده هایم حرف است.

کاش می دانستی،

می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.

کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،

کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت

گیر کند،

یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.

من کمی زودتر از خیلی دیر،

مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.

تو نترس، سایه ها؛ بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.

کاش می دانستی،

چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،

در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.

تازه خواهی فهمید

 مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.