آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

آدمها رو عشقشون پا میزارن

تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم*روزی سراغ من آیی که نیستم

کاش تموم بشه کم کم...

<br/><a rel="nofollow noopener" href="http://i32.tinypic.com/21ai6qe.jpg" target="_blank">View Raw Image</a>

من بد سرشتم

تسلیم سرنوشتم

روزی که رقم خورد سرنوشتم

واسه بیداری  یه عشق بی انتها می نوشتم

ولی روزگار با من سازگار نبود

واسه من جایی تو این دنیا نبود

روزگار اخمی به چهره زد و گفت

به چشمای گریونم نگاه کرد و گفت

دیگه تمومه روزای خوش عاشقی

باید نگاه کنی به گلهای خشک رازقی

منم با چشمای گریون فکر کردم به انتهاش

تا روزگار پشیمون بشه از گفته هاش

روزهای پاییز جوونیم اومد و گذشت

ولی این روزها مثل یه عمر گذشت

کاش خیالم راحت میشد از حرفای روزگار

کاش خط می کشیدم به دورش با یه پرگار

دیگه توان غصه خوردن ندارم

دیگه وقتی واسه کارهام ندارم

تموم وقتم شده غصه و غم

کاش تموم بشه کم کم..................

نظرات 2 + ارسال نظر
حسنی یکشنبه 2 تیر 1387 ساعت 01:15 http://leshmania.mihanblog.com

خواهش میکنم داش علی
میدونی من سرباز ی نرفتم زورکی اون موقع معاف شدم.
معاف عقلی نه لوی معافی دو برادری میدونی خونواده پ جمعیت یه چیز هاییش خوبه امید وارم هر جا باشی
خوش باشی سلام سلامت سربازیت رو هم این جا جشن بگیریم ..
قبون شما داش حسنت
نا مه ای نویسم بر برگ چایی
کلاغ پر میرم مادر کجایی
این هم تقدیم به تمام
اشخور های دور از خانه دوره اموزشی
یا حق

نسیم جمعه 7 تیر 1387 ساعت 01:57 http://www.pouria-poursorkh.blogfa.com

سلام
خیلی قشنگ بود
درکتون میکنم!
امید وارم موفق باشین
خوشحال مشم بهم سر بزنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد